در مورد یوهان ولفگانگ گوته ادیب و محقّق بزرگ آلمانی قرن هیجدهم، بین صاحبنظران اختلاف است که آیا او با توجّه به اظهار ارادت هایی که به ساحت قرآن کریم و پیامبر عظیم الشّأن اسلام (ص) از خود نشان داده است، در باطن خود مسلمان نیز بوده و یا آیین واقعی اش همان مسیحیّتی است که در ظاهر با آن شناخته شده است؟ همچنین در مورد حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز این سؤال مطرح است که: آیا وی با توجّه به ابیاتی از شاهنامه که در آن اعلام تعهّد به دوستی امام علی(ع) و خاندان پیامبر(ص) و برائت از دشمنان ایشان می کند، شیعه نیز بوده است و یا مانند سایر افراد طبقۀ دهقانان -که خانواده اش از آنان بودند- سنّی مذهب و حنفی بوده؟
تحقیقات تاریخی یک چیز است و احساسات مذهبی چیز دیگر. اگر بنا به دلایلی به جز همین آثار به جا مانده از این بزرگواران، دین و مذهب آنان روشن گردد، بحثی نیست؛ ولی بررسی این آثار باید توجّه داشت که: اگر اظهار ارادت به قرآن و پیامبر اسلام (ص) دلیل بر مسلمان بودن کسی باشد، آیا غیر مسلمانان پیامبر اسلام (ص) را دوست ندارند؟! صرف دوست داشتن اهل بیت (ع) را هم دلیل بر شیعه بودن کسی گرفتن، همین کدورت را بین مسلمانان غیر شیعه ایجاد می کند. برعکس، تأکید بر مسلمان نبودن ارادتمندان فرضاً مسیحی و همچنین شیعه نبودن محبّان سنّی، ارکان اسلام و تشیّع را در خارج از محدودۀ خودشان تثبیت می کند؛ به طوری که جای هیچگونه بحثی را در اصل آنها باقی نمی گذارد و این اندیشه را که ارادت به مقدّسات اسلامی و حبّ اهل بیت (ع) اختصاص به اسلام و تشیّع ندارد، استحکام می بخشد. و به قول شاعر:
«خوشتر آن باشد که سرّ دلبران
گـفـتـه آیـد در حـدیـث دیـگـران»!
منبع: uria2.blog.ir
درباره این سایت